خلاصه كتاب روش تحقيق در مديريت تأليف دكتر غلامرضا خاكي
عناي اصلي و نخستين علم كه دانستن در برابر ندانستن است و به همه دانستنيها صرفنظر از نوع آنها علم ميگويند. كلمه علم در معناي ديگر فقط به دانستنيهايي اطلاق ميشود....
بخش اول : مباني كلي تحقيق
فصل اول : مفاهيم بنيادي تحقيق
علم چيست؟
در زبان فارسي و عربي كلمه علم به دو معناي متفاوت به كار برده ميشود، غفلت از اين دو نوع كاربرد اغلب به خطاهاي بزرگي انجاميده است، اين دو كاربرد عبارتند از:
معناي اصلي و نخستين علم كه دانستن در برابر ندانستن است و به همه دانستنيها صرفنظر از نوع آنها علم ميگويند.
كلمه علم در معناي ديگر فقط به دانستنيهايي اطلاق ميشود كه بر تجربه مستقيم حسي مبتني باشد، علم در اين معنا در برابر جهل قرار نميگيرد بلكه در برابر همه دانستنيهايي قرار ميگيرد كه آزمونپذير نيستند.
شناخت علمي
شناخت علمي، شناختي است كه ازبوته آزمايش درآمده است و از دو روش كلي حاصل ميشود كه عبارتند از:
استقراء(Induction) : استقراء يعني استدلال از جزء به كل به گونهاي كه پژوهشگر بر پايه مشاهدات و بررسيهاي جزئي خود درباره كل قضاوت ميكند و تعميم ميدهد.
قياس(Deduction) : قياس يعني استدلال از كل به جزء به گونهاي كه پژوهشگر با دستيابي به يك شناخت كلي در مورد پديدههاي جزئي قضاوت ميكند.
فلسفه علم چيست؟
در رابطه با فلسفه علم ديدگاههاي مختلفي وجود دارد كه به نمونههايي از آنها اشاره ميشود:
- فلسفه علم عبارت است از صورتبندي و تنظيم جهانبينيهايي كه با نظريههاي علمي مهم سازگار و از برخي جهات بر آنها مبتني هستند.
- فلسفه علم عبارت است از ظاهر ساختن پيشفرضها و تمايلات باطني دانشمندان
- فلسفه علم عبارت است از رشتهاي كه به مدد آن مفاهيم و نظريههاي علمي تحليل و تشريح ميشوند.
- فلسفه علم عبارت است از نوعي معيارشناسي جنبي كه به مدد آن مفاهيم و نظريههاي علمي تحليل و تشريح ميشوند.
در جدول زير رابطه بين علم، فلسفه علم و واقعيتها نشان داده شده است:
مرتبه
رشته
موضوع مورد بررسي
0
-
واقعيتها(پديدهها)
1
علم
تبيين و پيشبيني رفتار واقعيتها
2
فلسفه علم
تحليل روشها و منطق تبيين علمي
ملاكهاي تمييز معرفت تجربي از ديگر انواع معرفت
يكي از مباحث عمدهاي كه در فلسفه علم مورد توجه قرار ميگيرد معيار تمايز علم از غير علم است. ارسطو نخستين فيلسوف علم بود كه بر روي مساله تمييز تفسيرهاي علمي از غير علمي تاكيد ورزيد. در اوايل قرن بيستم برخي از دانشمندان و فلاسفه بار ديگر به اين مساله توجه نمودند. به دو مورد از اين معيارها اشاره ميشود:
- معيار تحقيقپذيري (Verifiability criterion) : فلاسفه در ارائه معيارهايي براي تحقيقپذيري رهيافتهاي گوناگوني را مطرح ساختند از جمله اعضاي حلقه وين كه پيشنهاد ميكردند فقط احكام معنادار تجربي تحقيقپذير هستند. يك حكم معنادار تجربي است اگر و تنها اگر مشخص ساختن شرايطي كه حكم مذكور را صادق ميسازد امكانپذير باشد.
- معيار ابطالپذيري (Falsifiability criterion) : وقتي قانوني علمي وقوع پديدههايي را ناممكن اعلام ميكند، مفهوم دقيقش اين است كه در صورت وقوع آن پديدهها قانون از صحت ميافتد و ابطال ميشود، همه قوانين علمي چنينند كه در صورت اتفاق افتادن برخي حوادث باطل ميشوند. چنين نيست كه قوانين علمي با همه چيز و همه اوضاع سازگار باشند و هرچه حادث شود براي آنها بيتفاوت باشد، خاصيت مهم قوانين علمي همين بيتفاوت بودن آنها نسبت به پديدههاست و همين ويژگي آنها را ابطالپذير ميكند.
تفاوت علوم طبيعي (تجربي) و علوم اجتماعي(انساني)
ويژگيهاي علوم طبيعي :
- جستجوي علت پديدهها
- هدف اصلي : مشاهده و تجربه
- مشاهدات متأثر از تئوري اند.
- مشاهده از بيرون
- نفي ايدئولوژي
ويژگيهاي علوم اجتماعي :
- جستجوي دليل پديدهها
- هدف اصلي : فهم معني اعمال
- مشاهده و اعمال متأثر از اعتبارند.
- مشاهده و كشف مشابهتها از درون
- قبول دخالت ايدئولوژي
طبقهبندي علوم انساني
- علوم انساني مربوط به حيات طبيعي انسان
- علوم انساني در ارتباط با محيط طبيعي انسان
- علوم انساني در ارتباط با ابعاد اقتصادي انسان
- علوم انساني در ارتباط با حيات اجتماعي انسان (مديريت به معناي عام آن در اين حوزه قرار ميگيرد)
- علوم انساني در ارتباط با شايستگيهاي تكاملي انسان
- علوم انساني در ارتباط با استعدادها و فعاليتهاي مغزي و رواني انسان
- علوم انساني در ارتباط با ارزشهاي اصلي و بايستگيها در مسير تكامل شخصيت فردي و اجتماعي انسان
مديريت، علمي با قوانين احتمالي
مديريت به عنوان علم هدايت سازمانها به سوي هدف، با مساله انسان و ارزشهاي حاكم بر رفتار او روبروست. تنوع تظاهرات رفتار بشري به عنوان موجودي كه در نسبيت زمان و مكان گرفتار است همواره امكان نظريهپردازيهاي قاطعانه را پيرامون مديريت دستخوش آسيبپذيري ميسازد.
لذا نظريهها در علم مديريت از طرفي به علت غير قابل پيشبيني بودن رفتار انسان و از سويي ديگر به علت ماهيت غير دقيق تحولات شديد محيطي بايد از قدرت تبيين بالايي برخوردار باشند اما اين انعطافپذيري نبايد تا حدي باشد كه نتوان فرضيههايي از نظريهها استخراج كرد زيرا در آن صورت نميتوان چنين بيانيههايي را نظريه دانست بلكه گزارههايي بيانسجام خواهند بود كه در كنار هم آمدهاند و در نهايت كاركردهاي عملي نيز به دنبال نخواهند داشت.
پارادايمها(حوزههاي مفهومي) در مديريت
پارادايمها در حكم چارچوب مفهومي و مجموعهاي از خطوط راهنما براي مطالعات تجربي، موضوع مورد بررسي ميباشند. يك پارادايم رد شدني نيست بلكه پارادايم متفاوتي كه طرح جديدي از محدوده مورد مطالعه را ارائه ميدهد آن را دچار بحران كرده و در نهايت جذب و واژگون ميشود. اگر بخواهيم سير تحولات كلي پارادايمها را كه خاستگاه نظريهپردازي متفكران بودهاند دستهبندي كنيم به چهار محور كلان و عمده كه با هم مرتبطند و حالت طيفگونه دارند دست مييابيم. محورهاي دستهبندي پارادايمها عبارتند از :
1- تلقي از ساختار : فصل مشترك تمامي تعاريف متعدد از ساختار سازماني، تعيين نوع و جهت روابط سازماني بين پستهاي سازماني و چگونگي توزيع قدرت بين آنان است. دو تلقي زير در دو سر طيف برداشتهاي مختلف ازساختار قرار دارد:
- تلقي مكانيكي از ساختار(Mechanistic structure)
- تلقي ارگانيك از ساختار(Organic structure)
2- تلقي از انسان در سازمان : ديدگاه ادگار شاين در تاريخ نظريهپردازي پيرامون انسان سازماني از اهميت ويژهاي در ادبيات مديريت برخوردار است كه مبناي دستهبندي تلقيهاي مختلف از انسان قرار ميگيرد.
- تلقي عقلايي-اقتصادي از انسان(Economic-Rational Human)
- تلقي از انسان به عنوان يك موجود پيچيده(Complex Human)
3- قدرت تبيينگري روش(Method) : روش، تعيينكننده درجه اعتبار هر نظريه است. مكاتب مديريت جهتگيريهاي گوناگوني در زمينه اين سوال داشتهاند كه تا چه حد ميتوان در تحقيقات مديريتي از روششناسي علمي بهره گرفت. در دو سر طيف نظرات صاحبنظران در اين رابطه، تلقيهاي زير قرار ميگيرد:
- روششناسي قطعيتگرا(Absoultism)
- روششناسي نسبيتگرا(Relativistism)
4- تلقي از محيط : محيط عبارت است از مجموعه عواملي كه در خارج از مرزهاي سازمان وجود دارد و بر تمام يا بخشي از سازمان اثرات بالقوه ميگذارد.
- محيط ساده و پايدار(Simple-stable Environment)
- محيط پيچيده و ناپايدار(Complex-Unstable Environment)
بر اساس 4 محور كلاني كه گذشت ميتوان پارادايمها را در مديريت به 4 دسته تقسيم كرد. اين حوزهها هيچيك استقلال مطلق ندارند و به تعبير كوهن از بحران ايجاد شده در پارادايم قبلي تشكيل شدهاند.
محيط متغير و پيچيده
محيط باثبات و ساده
روش علمي نسبيتگرا
د
ج
ساختار ارگانيكي
روش علمي قطعيتگرا
ب
الف
ساختار مكانيكي
انسان پيچيده
انسان عقلايي-اقتصادي
پارادايم الف كه ميتوان زمان تقريبي حيات آن را در فاصله سالهاي 1930-1900 دانست و دربرگيرنده ديدگاهها و نظريه افرادي چون ماكس وبر، فردريك تيلور، گيلبرت، فايول و گانت و ... ميباشد.
پارادايم ب كه ميتوان زمان تقريبي حيات آن را در فاصله سالهاي 1960-1930 دانست و مشتمل بر ديدگاهها و نظريه افرادي چون گريگور، بارنارد، سلزنيك و ... ميباشد.
پارادايم ج در فاصله زماني 1970-1960 شكل گرفت و آرا و افكار افرادي چون فيدلر، لورچ و ... را در بر ميگيرد.
پارادايم د كه تقريبا از سالهاي 1970 شكل گرفته است و تاكنون ادامه دارد و افكار صاحبنظراني چون هندي، مارچ، همر و ... را ميتوان در اين دوره گنجاند.
دركي كه ما امروز از سازمان داريم تا حد زيادي متأثر از ديدگاههاي پارادايم نوع د است.
من قصد خريد اين فايل را دارم
پشتيباني 24 ساعته : 09187755365
برچسب ها: خلاصه كتاب روش تحقيق در مديريت تأليف دكتر غلامرضا خاكي كتاب روش تحقيق در مديريت روش تحقيق در مديريت خاكي روش تحقيق در مديريت دكتر خاكي دكتر غلامرضا خاكي
بخش اول : مباني كلي تحقيق
فصل اول : مفاهيم بنيادي تحقيق
علم چيست؟
در زبان فارسي و عربي كلمه علم به دو معناي متفاوت به كار برده ميشود، غفلت از اين دو نوع كاربرد اغلب به خطاهاي بزرگي انجاميده است، اين دو كاربرد عبارتند از:
معناي اصلي و نخستين علم كه دانستن در برابر ندانستن است و به همه دانستنيها صرفنظر از نوع آنها علم ميگويند.كلمه علم در معناي ديگر فقط به دانستنيهايي اطلاق ميشود كه بر تجربه مستقيم حسي مبتني باشد، علم در اين معنا در برابر جهل قرار نميگيرد بلكه در برابر همه دانستنيهايي قرار ميگيرد كه آزمونپذير نيستند.
شناخت علمي
شناخت علمي، شناختي است كه ازبوته آزمايش درآمده است و از دو روش كلي حاصل ميشود كه عبارتند از:
استقراء(Induction) : استقراء يعني استدلال از جزء به كل به گونهاي كه پژوهشگر بر پايه مشاهدات و بررسيهاي جزئي خود درباره كل قضاوت ميكند و تعميم ميدهد.قياس(Deduction) : قياس يعني استدلال از كل به جزء به گونهاي كه پژوهشگر با دستيابي به يك شناخت كلي در مورد پديدههاي جزئي قضاوت ميكند.
فلسفه علم چيست؟
در رابطه با فلسفه علم ديدگاههاي مختلفي وجود دارد كه به نمونههايي از آنها اشاره ميشود:
- فلسفه علم عبارت است از صورتبندي و تنظيم جهانبينيهايي كه با نظريههاي علمي مهم سازگار و از برخي جهات بر آنها مبتني هستند.
- فلسفه علم عبارت است از ظاهر ساختن پيشفرضها و تمايلات باطني دانشمندان
- فلسفه علم عبارت است از رشتهاي كه به مدد آن مفاهيم و نظريههاي علمي تحليل و تشريح ميشوند.
- فلسفه علم عبارت است از نوعي معيارشناسي جنبي كه به مدد آن مفاهيم و نظريههاي علمي تحليل و تشريح ميشوند.
در جدول زير رابطه بين علم، فلسفه علم و واقعيتها نشان داده شده است:
مرتبه
رشته
موضوع مورد بررسي
0
-
واقعيتها(پديدهها)
1
علم
تبيين و پيشبيني رفتار واقعيتها
2
فلسفه علم
تحليل روشها و منطق تبيين علمي
ملاكهاي تمييز معرفت تجربي از ديگر انواع معرفت
يكي از مباحث عمدهاي كه در فلسفه علم مورد توجه قرار ميگيرد معيار تمايز علم از غير علم است. ارسطو نخستين فيلسوف علم بود كه بر روي مساله تمييز تفسيرهاي علمي از غير علمي تاكيد ورزيد. در اوايل قرن بيستم برخي از دانشمندان و فلاسفه بار ديگر به اين مساله توجه نمودند. به دو مورد از اين معيارها اشاره ميشود:
- معيار تحقيقپذيري (Verifiability criterion) : فلاسفه در ارائه معيارهايي براي تحقيقپذيري رهيافتهاي گوناگوني را مطرح ساختند از جمله اعضاي حلقه وين كه پيشنهاد ميكردند فقط احكام معنادار تجربي تحقيقپذير هستند. يك حكم معنادار تجربي است اگر و تنها اگر مشخص ساختن شرايطي كه حكم مذكور را صادق ميسازد امكانپذير باشد.
- معيار ابطالپذيري (Falsifiability criterion) : وقتي قانوني علمي وقوع پديدههايي را ناممكن اعلام ميكند، مفهوم دقيقش اين است كه در صورت وقوع آن پديدهها قانون از صحت ميافتد و ابطال ميشود، همه قوانين علمي چنينند كه در صورت اتفاق افتادن برخي حوادث باطل ميشوند. چنين نيست كه قوانين علمي با همه چيز و همه اوضاع سازگار باشند و هرچه حادث شود براي آنها بيتفاوت باشد، خاصيت مهم قوانين علمي همين بيتفاوت بودن آنها نسبت به پديدههاست و همين ويژگي آنها را ابطالپذير ميكند.
تفاوت علوم طبيعي (تجربي) و علوم اجتماعي(انساني)
ويژگيهاي علوم طبيعي :
- جستجوي علت پديدهها
- هدف اصلي : مشاهده و تجربه
- مشاهدات متأثر از تئوري اند.
- مشاهده از بيرون
- نفي ايدئولوژي
ويژگيهاي علوم اجتماعي :
- جستجوي دليل پديدهها
- هدف اصلي : فهم معني اعمال
- مشاهده و اعمال متأثر از اعتبارند.
- مشاهده و كشف مشابهتها از درون
- قبول دخالت ايدئولوژي
طبقهبندي علوم انساني
- علوم انساني مربوط به حيات طبيعي انسان
- علوم انساني در ارتباط با محيط طبيعي انسان
- علوم انساني در ارتباط با ابعاد اقتصادي انسان
- علوم انساني در ارتباط با حيات اجتماعي انسان (مديريت به معناي عام آن در اين حوزه قرار ميگيرد)
- علوم انساني در ارتباط با شايستگيهاي تكاملي انسان
- علوم انساني در ارتباط با استعدادها و فعاليتهاي مغزي و رواني انسان
- علوم انساني در ارتباط با ارزشهاي اصلي و بايستگيها در مسير تكامل شخصيت فردي و اجتماعي انسان
مديريت، علمي با قوانين احتمالي
مديريت به عنوان علم هدايت سازمانها به سوي هدف، با مساله انسان و ارزشهاي حاكم بر رفتار او روبروست. تنوع تظاهرات رفتار بشري به عنوان موجودي كه در نسبيت زمان و مكان گرفتار است همواره امكان نظريهپردازيهاي قاطعانه را پيرامون مديريت دستخوش آسيبپذيري ميسازد.
لذا نظريهها در علم مديريت از طرفي به علت غير قابل پيشبيني بودن رفتار انسان و از سويي ديگر به علت ماهيت غير دقيق تحولات شديد محيطي بايد از قدرت تبيين بالايي برخوردار باشند اما اين انعطافپذيري نبايد تا حدي باشد كه نتوان فرضيههايي از نظريهها استخراج كرد زيرا در آن صورت نميتوان چنين بيانيههايي را نظريه دانست بلكه گزارههايي بيانسجام خواهند بود كه در كنار هم آمدهاند و در نهايت كاركردهاي عملي نيز به دنبال نخواهند داشت.
پارادايمها(حوزههاي مفهومي) در مديريت
پارادايمها در حكم چارچوب مفهومي و مجموعهاي از خطوط راهنما براي مطالعات تجربي، موضوع مورد بررسي ميباشند. يك پارادايم رد شدني نيست بلكه پارادايم متفاوتي كه طرح جديدي از محدوده مورد مطالعه را ارائه ميدهد آن را دچار بحران كرده و در نهايت جذب و واژگون ميشود. اگر بخواهيم سير تحولات كلي پارادايمها را كه خاستگاه نظريهپردازي متفكران بودهاند دستهبندي كنيم به چهار محور كلان و عمده كه با هم مرتبطند و حالت طيفگونه دارند دست مييابيم. محورهاي دستهبندي پارادايمها عبارتند از :
1- تلقي از ساختار : فصل مشترك تمامي تعاريف متعدد از ساختار سازماني، تعيين نوع و جهت روابط سازماني بين پستهاي سازماني و چگونگي توزيع قدرت بين آنان است. دو تلقي زير در دو سر طيف برداشتهاي مختلف ازساختار قرار دارد:
- تلقي مكانيكي از ساختار(Mechanistic structure)
- تلقي ارگانيك از ساختار(Organic structure)
2- تلقي از انسان در سازمان : ديدگاه ادگار شاين در تاريخ نظريهپردازي پيرامون انسان سازماني از اهميت ويژهاي در ادبيات مديريت برخوردار است كه مبناي دستهبندي تلقيهاي مختلف از انسان قرار ميگيرد.
- تلقي عقلايي-اقتصادي از انسان(Economic-Rational Human)
- تلقي از انسان به عنوان يك موجود پيچيده(Complex Human)
3- قدرت تبيينگري روش(Method) : روش، تعيينكننده درجه اعتبار هر نظريه است. مكاتب مديريت جهتگيريهاي گوناگوني در زمينه اين سوال داشتهاند كه تا چه حد ميتوان در تحقيقات مديريتي از روششناسي علمي بهره گرفت. در دو سر طيف نظرات صاحبنظران در اين رابطه، تلقيهاي زير قرار ميگيرد:
- روششناسي قطعيتگرا(Absoultism)
- روششناسي نسبيتگرا(Relativistism)
4- تلقي از محيط : محيط عبارت است از مجموعه عواملي كه در خارج از مرزهاي سازمان وجود دارد و بر تمام يا بخشي از سازمان اثرات بالقوه ميگذارد.
- محيط ساده و پايدار(Simple-stable Environment)
- محيط پيچيده و ناپايدار(Complex-Unstable Environment)
بر اساس 4 محور كلاني كه گذشت ميتوان پارادايمها را در مديريت به 4 دسته تقسيم كرد. اين حوزهها هيچيك استقلال مطلق ندارند و به تعبير كوهن از بحران ايجاد شده در پارادايم قبلي تشكيل شدهاند.
محيط متغير و پيچيده
محيط باثبات و ساده
روش علمي نسبيتگرا
ساختار ارگانيكي
روش علمي قطعيتگرا
ساختار مكانيكي
انسان پيچيده
انسان عقلايي-اقتصادي
پارادايم الف كه ميتوان زمان تقريبي حيات آن را در فاصله سالهاي 1930-1900 دانست و دربرگيرنده ديدگاهها و نظريه افرادي چون ماكس وبر، فردريك تيلور، گيلبرت، فايول و گانت و ... ميباشد.پارادايم ب كه ميتوان زمان تقريبي حيات آن را در فاصله سالهاي 1960-1930 دانست و مشتمل بر ديدگاهها و نظريه افرادي چون گريگور، بارنارد، سلزنيك و ... ميباشد.پارادايم ج در فاصله زماني 1970-1960 شكل گرفت و آرا و افكار افرادي چون فيدلر، لورچ و ... را در بر ميگيرد.پارادايم د كه تقريبا از سالهاي 1970 شكل گرفته است و تاكنون ادامه دارد و افكار صاحبنظراني چون هندي، مارچ، همر و ... را ميتوان در اين دوره گنجاند.
دركي كه ما امروز از سازمان داريم تا حد زيادي متأثر از ديدگاههاي پارادايم نوع د است.
خلاصه كتاب روش تحقيق در مديريت تأليف دكتر غلامرضا خاكي كتاب روش تحقيق در مديريت روش تحقيق در مديريت خاكي روش تحقيق در مديريت دكتر خاكي دكتر غلامرضا خاكي
بخش اول : مباني كلي تحقيقفصل اول : مفاهيم بنيادي تحقيقعلم چيست؟در زبان فارسي و عربي كلمه علم به دو معناي متفاوت به كار برده ميشود، غفلت از اين دو نوع كاربرد اغلب به خطاهاي بزرگي انجاميده است، اين دو كاربرد عبارتند از:معناي اصلي و نخستين علم كه دانستن در برابر ندانستن است و به همه دانستنيها صرفنظر از نوع آنها علم ميگويند.كلمه علم در معناي ديگر فقط به دانستنيهايي اطلاق ميشود كه بر تجربه مستقيم حسي مبتني باشد، علم در اين معنا در برابر جهل قرار نميگيرد بلكه در برابر همه دانستنيهايي قرار ميگيرد كه آزمونپذير نيستند.شناخت علميشناخت علمي، شناختي است كه ازبوته آزمايش درآمده است و از دو روش كلي حاصل ميشود كه عبارتند از:استقراء(Induction) : استقراء يعني استدلال از جزء به كل به گونهاي كه پژوهشگر بر پايه مشاهدات و بررسيهاي جزئي خود درباره كل قضاوت ميكند و تعميم ميدهد.قياس(Deduction) : قياس يعني استدلال از كل به جزء به گونهاي كه پژوهشگر با دستيابي به يك شناخت كلي در مورد پديدههاي جزئي قضاوت ميكند.فلسفه علم چيست؟در رابطه با فلسفه علم ديدگاههاي مختلفي وجود دارد كه به نمونههايي از آنها اشاره ميشود:- فلسفه علم عبارت است از صورتبندي و تنظيم جهانبينيهايي كه با نظريههاي علمي مهم سازگار و از برخي جهات بر آنها مبتني هستند.- فلسفه علم عبارت است از ظاهر ساختن پيشفرضها و تمايلات باطني دانشمندان- فلسفه علم عبارت است از رشتهاي كه به مدد آن مفاهيم و نظريههاي علمي تحليل و تشريح ميشوند.- فلسفه علم عبارت است از نوعي معيارشناسي جنبي كه به مدد آن مفاهيم و نظريههاي علمي تحليل و تشريح ميشوند.در جدول زير رابطه بين علم، فلسفه علم و واقعيتها نشان داده شده است:مرتبهرشتهموضوع مورد بررسي0-واقعيتها(پديدهها)1علمتبيين و پيشبيني رفتار واقعيتها2فلسفه علمتحليل روشها و منطق تبيين علميملاكهاي تمييز معرفت تجربي از ديگر انواع معرفتيكي از مباحث عمدهاي كه در فلسفه علم مورد توجه قرار ميگيرد معيار تمايز علم از غير علم است. ارسطو نخستين فيلسوف علم بود كه بر روي مساله تمييز تفسيرهاي علمي از غير علمي تاكيد ورزيد. در اوايل قرن بيستم برخي از دانشمندان و فلاسفه بار ديگر به اين مساله توجه نمودند. به دو مورد از اين معيارها اشاره ميشود:- معيار تحقيقپذيري (Verifiability criterion) : فلاسفه در ارائه معيارهايي براي تحقيقپذيري رهيافتهاي گوناگوني را مطرح ساختند از جمله اعضاي حلقه وين كه پيشنهاد ميكردند فقط احكام معنادار تجربي تحقيقپذير هستند. يك حكم معنادار تجربي است اگر و تنها اگر مشخص ساختن شرايطي كه حكم مذكور را صادق ميسازد امكانپذير باشد.- معيار ابطالپذيري (Falsifiability criterion) : وقتي قانوني علمي وقوع پديدههايي را ناممكن اعلام ميكند، مفهوم دقيقش اين است كه در صورت وقوع آن پديدهها قانون از صحت ميافتد و ابطال ميشود، همه قوانين علمي چنينند كه در صورت اتفاق افتادن برخي حوادث باطل ميشوند. چنين نيست كه قوانين علمي با همه چيز و همه اوضاع سازگار باشند و هرچه حادث شود براي آنها بيتفاوت باشد، خاصيت مهم قوانين علمي همين بيتفاوت بودن آنها نسبت به پديدههاست و همين ويژگي آنها را ابطالپذير ميكند.تفاوت علوم طبيعي (تجربي) و علوم اجتماعي(انساني)ويژگيهاي علوم طبيعي :- جستجوي علت پديدهها- هدف اصلي : مشاهده و تجربه- مشاهدات متأثر از تئوري اند.- مشاهده از بيرون- نفي ايدئولوژيويژگيهاي علوم اجتماعي :- جستجوي دليل پديدهها- هدف اصلي : فهم معني اعمال- مشاهده و اعمال متأثر از اعتبارند.- مشاهده و كشف مشابهتها از درون- قبول دخالت ايدئولوژيطبقهبندي علوم انساني- علوم انساني مربوط به حيات طبيعي انسان- علوم انساني در ارتباط با محيط طبيعي انسان- علوم انساني در ارتباط با ابعاد اقتصادي انسان- علوم انساني در ارتباط با حيات اجتماعي انسان (مديريت به معناي عام آن در اين حوزه قرار ميگيرد)- علوم انساني در ارتباط با شايستگيهاي تكاملي انسان- علوم انساني در ارتباط با استعدادها و فعاليتهاي مغزي و رواني انسان- علوم انساني در ارتباط با ارزشهاي اصلي و بايستگيها در مسير تكامل شخصيت فردي و اجتماعي انسانمديريت، علمي با قوانين احتماليمديريت به عنوان علم هدايت سازمانها به سوي هدف، با مساله انسان و ارزشهاي حاكم بر رفتار او روبروست. تنوع تظاهرات رفتار بشري به عنوان موجودي كه در نسبيت زمان و مكان گرفتار است همواره امكان نظريهپردازيهاي قاطعانه را پيرامون مديريت دستخوش آسيبپذيري ميسازد.لذا نظريهها در علم مديريت از طرفي به علت غير قابل پيشبيني بودن رفتار انسان و از سويي ديگر به علت ماهيت غير دقيق تحولات شديد محيطي بايد از قدرت تبيين بالايي برخوردار باشند اما اين انعطافپذيري نبايد تا حدي باشد كه نتوان فرضيههايي از نظريهها استخراج كرد زيرا در آن صورت نميتوان چنين بيانيههايي را نظريه دانست بلكه گزارههايي بيانسجام خواهند بود كه در كنار هم آمدهاند و در نهايت كاركردهاي عملي نيز به دنبال نخواهند داشت.پارادايمها(حوزههاي مفهومي) در مديريتپارادايمها در حكم چارچوب مفهومي و مجموعهاي از خطوط راهنما براي مطالعات تجربي، موضوع مورد بررسي ميباشند. يك پارادايم رد شدني نيست بلكه پارادايم متفاوتي كه طرح جديدي از محدوده مورد مطالعه را ارائه ميدهد آن را دچار بحران كرده و در نهايت جذب و واژگون ميشود. اگر بخواهيم سير تحولات كلي پارادايمها را كه خاستگاه نظريهپردازي متفكران بودهاند دستهبندي كنيم به چهار محور كلان و عمده كه با هم مرتبطند و حالت طيفگونه دارند دست مييابيم. محورهاي دستهبندي پارادايمها عبارتند از :1- تلقي از ساختار : فصل مشترك تمامي تعاريف متعدد از ساختار سازماني، تعيين نوع و جهت روابط سازماني بين پستهاي سازماني و چگونگي توزيع قدرت بين آنان است. دو تلقي زير در دو سر طيف برداشتهاي مختلف ازساختار قرار دارد:- تلقي مكانيكي از ساختار(Mechanistic structure)- تلقي ارگانيك از ساختار(Organic structure)2- تلقي از انسان در سازمان : ديدگاه ادگار شاين در تاريخ نظريهپردازي پيرامون انسان سازماني از اهميت ويژهاي در ادبيات مديريت برخوردار است كه مبناي دستهبندي تلقيهاي مختلف از انسان قرار ميگيرد.- تلقي عقلايي-اقتصادي از انسان(Economic-Rational Human)- تلقي از انسان به عنوان يك موجود پيچيده(Complex Human)3- قدرت تبيينگري روش(Method) : روش، تعيينكننده درجه اعتبار هر نظريه است. مكاتب مديريت جهتگيريهاي گوناگوني در زمينه اين سوال داشتهاند كه تا چه حد ميتوان در تحقيقات مديريتي از روششناسي علمي بهره گرفت. در دو سر طيف نظرات صاحبنظران در اين رابطه، تلقيهاي زير قرار ميگيرد:- روششناسي قطعيتگرا(Absoultism)- روششناسي نسبيتگرا(Relativistism)4- تلقي از محيط : محيط عبارت است از مجموعه عواملي كه در خارج از مرزهاي سازمان وجود دارد و بر تمام يا بخشي از سازمان اثرات بالقوه ميگذارد.- محيط ساده و پايدار(Simple-stable Environment)- محيط پيچيده و ناپايدار(Complex-Unstable Environment)بر اساس 4 محور كلاني كه گذشت ميتوان پارادايمها را در مديريت به 4 دسته تقسيم كرد. اين حوزهها هيچيك استقلال مطلق ندارند و به تعبير كوهن از بحران ايجاد شده در پارادايم قبلي تشكيل شدهاند.محيط متغير و پيچيدهمحيط باثبات و سادهروش علمي نسبيتگرادجساختار ارگانيكيروش علمي قطعيتگرابالفساختار مكانيكيانسان پيچيدهانسان عقلايي-اقتصاديپارادايم الف كه ميتوان زمان تقريبي حيات آن را در فاصله سالهاي 1930-1900 دانست و دربرگيرنده ديدگاهها و نظريه افرادي چون ماكس وبر، فردريك تيلور، گيلبرت، فايول و گانت و ... ميباشد.پارادايم ب كه ميتوان زمان تقريبي حيات آن را در فاصله سالهاي 1960-1930 دانست و مشتمل بر ديدگاهها و نظريه افرادي چون گريگور، بارنارد، سلزنيك و ... ميباشد.پارادايم ج در فاصله زماني 1970-1960 شكل گرفت و آرا و افكار افرادي چون فيدلر، لورچ و ... را در بر ميگيرد.پارادايم د كه تقريبا از سالهاي 1970 شكل گرفته است و تاكنون ادامه دارد و افكار صاحبنظراني چون هندي، مارچ، همر و ... را ميتوان در اين دوره گنجاند.دركي كه ما امروز از سازمان داريم تا حد زيادي متأثر از ديدگاههاي پارادايم نوع د است. من قصد خريد اين فايل را دارمپشتيباني 24 ساعته : 09187755365برچسب ها: خلاصه كتاب روش تحقيق در مديريت تأليف دكتر غلامرضا خاكي كتاب روش تحقيق در مديريت روش تحقيق در مديريت خاكي روش تحقيق در مديريت دكتر خاكي دكتر غلامرضا خاكي